زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در کوفه
شاعر : محمود ژولیده
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
قالب شعر : غزل
در آسـمـان فــراقـت، هـلال را دیــدم نـمـردم و سـرِ نـیـزه، هـلال را دیـدم
منی که روی تو را بی بهانـه می دیدم به صد بهـانـه فـراق و ملال را دیدم
دلم ز رأس تو جویای شام هجران شـد ز عـطر یاس، جـواب سـؤال را دیدم
بدون شرح و بیان، وصف حال تو گویاست به زخم ابروی تو شرح حال را دیدم
اگرچه گـیـسوی خاکستری کبابم کرد ز جـلـوۀ تو شـکـوه و جـلال را دیدم
به من چو از سر نیزه نظاره میکردی نـگـاه مـلـتـمـس خــردسـال را دیــدم
تـمـام داغ و فــراق تو داشت زیـبایی چرا که در رخ تو ذوالجـلال را دیدم
مرا به مـجـلـس ابن زیــاد سـنجـیـدی زهیبتم به رخت وصف حال را دیدم
چنان غم تو به ایراد خطبه ام وا داشت که خود صلابت یک سرو دال را دیدم
منـم معـلّــم تـفـسیـر سـوره ی مــریـم که پــاره پـاره کـتـاب زلال را دیـدم
ببین که دست خدا باسپاه کوفه چه کرد در این سـپاه شکست و زوال را دیدم
|